هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

صحبت با خدا . . .

 

خداوندا.....هر چه بد کردم تو را ٬آخر وفا کردی مرا :[صحبت با خدا]

خداوندا

اگر چه از چشم اشکی نمیریزد اما....

قلب چنان گریان است که از تلاطم آن ملائک در خروشند.

خداوندا در اشک یتیم چه گذاشته ای که سنگ دلی

همچون من را چون موم رام میکند .

میدانم٬ میدانم اگر قلب را به تنهایی می آفریدی شاید

بیهوده می بود اما ....

این عشق چه تحفه ای است که وسعت قلبها را از

 پهناور ترین دریا ها بیشتر میکند و آن زمان که در غمند

از طوفانی ترین اقیانوس ها خشمگین تر و موج انگیز تر

میکند .

خداوندا از رازها چه بگویم که در این عالم خاکی اولین

راز تویی ٬ خداوندا.....

دست ها را چگونه بالا ببرم حال آنکه گناه آلوده است

یا به آسمان نیلی تو بنگرم که چشمها تیر شیطان است

خداوندا اگر فنایی هست می خواهم در عشق تو باشد

و اگر مر گی هست میخواهم در راه تو باشد.

هر چند سر تا پا گناهم اما در هر نفسم تو را احساس

 میکنم .

و در هر نگاهم تو را میجویم و در هر جستجو تو را میابم.

به خود مینگرم اما تو را میبینم .....

هر چند میدانم که اگر در ذرهایی از وجودم دست قدرت تو نباشد

من هم نخواهم بود اما خداوندا خود بگو ٬بگو .......

به کجا میتوان نگریست که تو نباشی.


شاعرانه :[صحبت با خدا]

سلام خدا (دوست من )

خدایا دست من خالی اما تو رو دارم

خدایا کسی با من نیست اما تو رو دارم

دوست من ایاک اعبد و ایاک استعین

خدایا دست های خالی من با لطف تو پر عشق میشه میدونم

میدونم که فقط تو و فقط تو با منی

و تو قابل پرستیدن هستی و فقط تو منو هدایت میکنی

خدایا دوست دارم مرگ رو چون میبوسم آسمان عرش تو رو که نزدیک به تو است

خدایا مرگ رو دوست دارم چون تو این جوری منو به خودت میرسونی

خدایا گر چه پر از گناهم اما مرگ را عاشقانه دوست دارم تا به تو برسم.