هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

سال ۱۳۸۷ سال موش

 

 

 

باید صرفه جویی کرد زیرا سالهای بی برکتی در پیش است.سالی مناسب برای تنبل ها و اهل قرض.

امسال سال خوبی برای سرمایه گذاریست اما در هر حال باید جانب احتیاط را رعایت کرد که بعدا مجبور به وام گرفتن نشویم.از نظر سیاسی بدلیل تعداد زیاد اعتراض کنندگان سال جالبی است.

همچنین امسال برای ادیبان و نویسندگان سال بسیار خوبی است بچه های متولد در این سال اگر در تابستان بدنیا بیایند خوش اقبال ترند.

برای موش:امسال موشها تحت حمایت طبیعت قرار دارند چه در عشق و چه در کار با موفقیت روبرو می شوند.اگر مشغول نوشتن داستانی باشیم قطعا تا پیش از پایان آن ناشری پیدا می شود.

برای گاو:از فرصتهای خوب این سال باید گاوها استفاده کنند.احتیاطا مبلغی پول کنار بگذاریم.

برای ببر:ببرها باید از فرصتها استفاده کنند و برنامه ای برای آینده تنظیم نمایند.موفقیت قابل ذکری در این سال برای ببرها وجود ندارد هر چند که علاقه مند به انجام کار باشند.

برای گربه:گربه ها باید محتاطانه عمل کنند و چندان به دوستانشان اعتماد نکنند.در این سال ممکن است گربه ها حسابی به درد سر بیفتند.

برای اژدها:سالی خوب و بهترین فرصت برای سرمایه گذاری آنهاست همچنین امکان ماجراجویی عشقی  در کنار یک موش جذاب

برای مار:امسال برای مارها سالی هیجان انگیز است.اما هر گونه مشکلی را حل می کنند.مارها در این سال در هر موقعیت و شرایطی هوشیارند.

برای اسب:سالی بد زیرا موشها از هر فرصتی برای آزار و اذیت شما استفاده خواهند کرد.

برای بز:بهتر است بزها در گوشه ای آرام بگیرند و مراقب وضع مالی دیگران باشند زیرا امسال  از نظر مالی هیچ موفقیتی را بدست نمی آورند.

برای میمون:سالی عالی.به هر کاری که دست بزنند موفق می شوند و اگر موشی بدام عشق میمون بیفتد خوشبخت ترین میمون روی زمین خواهد شد.

برای خروس:باید مواظب سرمایه گذاریشان باشند.این خطر برای خروسها وجود دارد که با یک دست دو هندوانه بلند کنند.

برای سگ:سرمایه گذاری برای سگ جالب نیست چون انتظار سود بیشتری دارد.حوصله سگ بکلی سر می رود.

برای خوک:امسال برای خوکها بهترین فرصت برای سرمایه گذاری های سود آور است.امکان زیادی وجود دارد تا خوکها عاشق شوند.بطور کلی سال پرحاصلی پیش روی آنهاست.

 

 

و پایان خوشبختی من ...

 

 

سلام درود خدمت تمام دوستان عزیز و بازدیدکنندگان سایت اسکان.

 

فقط چند ساعت تا رفتن من به تهران و معرفی برای ادامه خدمت مقدس آشخوری باقی مانده و در این لحظات آخر ، سعی دارم چند خط به عنوان یادگار برای همیشه در این جا باقی بگذارم.

امروز جمعه 10/12/86 ، یا به عبارتی آخرین روز تفریح و خوشگذرانی در شهرمان (ساری) به اتفاق دوستان است. به قول چارلی چاپلین که در تعریف خوشبختی گفته است : « خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر است »

و من هم روزهای خوش خود را سپری رده و از فردا روزگار بدبختی من دوباره شروع میشود.به قول هم خدمتی ها در دوران آموزشی در پادگان مالک اشتر اراک : « چون میگذرد هیچ غمی نیست »

من هم به این شعار استناد کرده و گذر ایام در دوران خدمت را چیز عادی میدانم و معتقدم که باید این گذر ایام را تحمل کرد.

 

آدمک آخر دنیاست بخند

آدمک مرگ همین جاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد

شوخی کاغذی ماست بخند

آدمک خر نشوی گریه کنی

کل دنیا سراب است بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی

به خدا مثل تو تنهاست بخند

 

هرطور ممکن دوران آموزشی در پادگان مالک اشتر اراک گذشت.روزهایی که بی آبی و تشنگی ، سردی 35 درجه زیر صفر ، بی غذایی و سخت گیری فوق العاده حاکم بر آن ، همه گذشت  و فقط خاطرات مالک اشتر و عکس هایی که با بجه  ها و هم خدمتی ها گرفتیم ، همچنین دفتر خاطرات روزهای سپری شده در جهنم سبز (پادگان مالک اشتر اراک )  تنها چیزهایی است که بعنوان یادگار تا آخر عمر برایم باقی مانده است .

یکی از قشنگترین خاطراتی از پادگان برایم مانده و هیچگاه فراموش نخواهم کرد، اشعاری است که بچه ها روی در و دیوار پادگان مینوشتند که به چند مورد از این اشهار اشاره میکنم :

 

* یار نازک بدنم ترک من شیدا کرد  /   دید سرباز شدم یار دگر پیدا کرد

 

* شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست  /  این شقایق با نگاهی سرد پرپر می شود

 

* مردی که کوه را از میان برداشت ، کسی بود که شروع به جمع کردن سنگریزه ها کرد .

 

* برندگان هرگز خارج نمی شوند و خارج شوندگان هرگز برنده نخواهند شد .

 

* چترم باز باشد یا بسته ، فرقی نمیکند ، بی تو آسمان دلم همیشه ابریست

 

* به انتظار فصل تو ، تمام فصل ها گذشت

 

* زندگی برگ بودن در کنار باد نیست ، امتحان ریشه هاست ! ریشه هم هرگز اسیر باد نیست ، زندگی چون پیچک است ،  انتهایش میرسد پیش خدا ...

 

فردا شنبه 11/12/86 ، روزی است که باید خودم را به ستاد فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در میدان ونک ( بالاتر از پارک ملت ) معرفی کنم تا ادامه خدمت مقدس سربازی (آشخوری ) را در آنجا بگذرانم . البته من در تهران ستوان 3 بوده و یک ستاره به عنوان سردوشی یدک کشیده و از جرگه ی آش خوران خارج میشوم. ولی تنها چیزی که باعث عذاب من میشود دوری از دوستانی است که شب و روز با هم بودیم و به هم عادت کرده بودیم.

 

خلاصه دوستان عزیز ، اگه بدی یا خوبی از من دیدید به بزرگی خود ببخشید و پیشاپیش عید نوروز را به شما و خانواده محترم تبریک میگویم و این بار هم تاکید میکنم باز هم به وبلاگ من سر یزنید و مثل همیشه نظر یادتون نره  ، چون نظرهای شما دوستان عزیز است که باعث میشود با تمام خستگی ها و سختی های خدمت به وبلاگ رجوع کرده و آنرا آپ کنم.

 

دوسستتون دارم زیاد زیاد

 

بای تا های