رنج هست، مرگ هست، اندوه
جدایی هست،
اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،
خدا هست...
زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.
زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،
دامان خدا را می جوید .
خورشید هنوز طلوع میکند.
فانوس ستارگان هنوز از سقف
شب آویخته است :
بهار مدام می خرامد و دامن
سبزش را بر زمین می کشد :
امواج دریا، آواز می خوانند،
بر می خیزند و خود را در
آغوش ساحل گم میکنند.
گل ها باز می شوند و جلوه می
کنند و می روند .
نیستی نیست .
هستی هست .
پایان نیست.
راه هست.
تولد هر کودک، نشان آن است
که :
خدا هنوز از انسان ناامید
نشده است
...
"رابیندرانات
تاگور"
انسانم !
ساکت ، چون درخت سیب !
گسترده ، چون مزرعه ی یونجه !
و بارور ، چون خوشه ی بلوط !
به جز خداوند ،
چه کسی شایسته ی پرستش من خواهد بو د ؟!
چه خوب است که هیچ چیز هرگز
بی نقص نیست
همیشه می توان امید داشت
قفل بسته ی در
زنگ زده باشد
طناب دور گردنت
پوسیده باشد
و سیاهچاله ی اسارتت
شکافی داشته باشد برای ورود نور
یک دنیای ناقص را
همیشه بیشتر از یک بهشت متعالی
می توان دوست داشت!