نام من سرباز کوی عترت است
دوره آموزشی ام هیئت است
پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار
سر درش عکس علی با ذوالفقار
ارتش حیــدر محــل خدمتم
بهر جانبازی پی هر فرصتم
نقش سردوشی من یا فاطمه است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است
زینب آن را دوخته پس مشکی است
اسـم رمز حمله ام یاس علــی
افسر مافوقم عباس علی (ع )
به لبهایت بگو چیزی نگویی
نفهمند که چقدر تشنه گلویی
دگر من تشنگی را دوست دارم
اگر که آب یعنی بی عمویی
تا که پرسیدم زمنطق عشق چیست ؟
در جوابم اینچنین گفت و گریست :
لیلی و مجنون فقط افسانه است
عشق بازی کار عباس علی ست
بگو مولا علمدارت کجا رفت
یکی ماه شب تارت کجا رفت
چرا پشت تو خم گشته ست آقا
عصای دست بی یارت کجا رفت
.
یا ابوالفضل :
آموخته ایم از تو وفاداری را
خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت
آن روز زچشمت آبرو داری را …
پیر همه بود، اگرچه او کودک بود
صبرش به غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب
ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
السلام علیک یا اباعبدالله
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
.................
عزاداری هاتون قبول حق
آپم
وب باحالی داری به منم سربزن









