-
چرا میرحسین !!!
جمعه 1 خرداد 1388 01:45
برگرفته از سایت : http://www.ebrahimraha.com بعضی دوستان می پرسند خداوکیلی چرا میرحسین؟ معروض می دارم (کار باحالیه، شما هم بدارید!) که خداوکیلی چرا میرحسین نه؟! 1) ببینید دوستان، کمتر از یک ماه به انتخابات باقی مانده. از دو کار جدا پرهیز کنید: الف)عشوه شتری، با این توضیح که من انگشتمو رنگی نمی کنم، عمرا که رای بدم، ب)...
-
۷ سین ایرانی ...
پنجشنبه 29 اسفند 1387 15:10
هفتسین هفتسین سفرهای است که ایرانیان هنگام نوروز میآرایند. آنچه که در این سفره قرار میگیرد، باید دارای هفت خصوصیت زیر باشد : 1. پارسی باشد 2. با بند واژهی « س » آغاز شود 3. ریشهی گیاهی داشته باشد 4. خوردنی باشد 5. اسم مرکب نباشد 6. برای بدن سودمند باشد بنابراین هر آنچه که دارای این ویژگیها نباشد - اگر چه با...
-
من و خودم و خدای خودم ...
چهارشنبه 30 بهمن 1387 09:56
مرا کسی نساخت، خدا ساخت، نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم. کسم خدا بود، کس بی کسان. در باغ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی گشتم و از چشمه ایمان سیراب شدم و در هوای دوست داشتن دم زدم و در آرزوی آزادی سر برداشتم و در بالای غرور قد کشیدم و از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندند و از مهر نوازشم کردند تا :...
-
یادش بخیر ...
شنبه 12 بهمن 1387 09:42
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی هرگاه زیر پایت خشخش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره خاموش دیدی برای یک بار در گوشهای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر
-
زندگی ...
شنبه 12 بهمن 1387 09:38
زندگی مثل پیانو است ، دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها . اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی آن کوچه ی پر ز ماجرا یادت هست؟ و بازی گرگم به هوا یادت هست؟ باران که گرفت هر دومان خیس شدیم مانند گل و پرنده ها یادت هست؟ روزی که تو را باز صدا زد مادر گفتی:‹‹نمی...
-
میتوان ...
شنبه 12 بهمن 1387 09:36
در حضور خارها هم میشود یک یاس بود..در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود میشود حتی برای دیدن پروانه ها....شیشه های مات یک متروکه را الماس بود. دست در دست پرنده،بال در بال..نسیم ساقه های ه ر ز این بیشه ها را داس بود کاش می شد حرفی از « کاش میشد» هم نبود....هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
-
هنوزم ...
شنبه 12 بهمن 1387 09:35
ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز...
-
رفتم و دیدم ...
شنبه 12 بهمن 1387 09:34
رفتم و دیدم ای داد و بیداد غریب و تنها ، سرد و خاموش در اولین گوشه ی قبرستان ، پشت دیوار اتاقکی خاموش ، آتشفشانی در دل خاک و خاکروبه ، گوهری پنهان ، آرامشی کامل و سکوتی مرموز ، در آرامگاه فریاد گر قرن . خلوتی کردم ، دعایی ، فاتحه ای نثار روحش ، اشکی به روی سنگ دیوارش ، دستی بر پنجره محقر و کوچکی از آهن برای روحی بزرگ...
-
محمد رضا آقاسی شاعر و مدیحه سرای اهل بیت
سهشنبه 17 دی 1387 03:01
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 همه چیز راجع به محمدرضا آقاسی Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 محمدرضا آقاسی، ۲۴ فروردین ماه سال ۱۳۳۸ در تهران در خانوادهای مذهبی و شاعر متولد شد. وی به علت اختلاف نظر با مسئولین هنرستان...
-
وصیت نامه دکتر علی شریعتی...
پنجشنبه 21 آذر 1387 20:23
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 ۲۹ خرداد سالروز عروج ملکوتی دکتر شریعتی است. ۳۰ سال گذشت و ما امروزه فقط به نوشته های پر معنایش دسترسی داریم و بس : امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم که...
-
زندگینامه باراک اوباما از نگاه تاریخ ...
پنجشنبه 16 آبان 1387 00:40
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 اظهارات رییس جمهور ایران ، یکسال پیش :"بعید میدانم دستگاه پشت پرده کاخ سفید اجازه دهند که اوباما به کاخ سفید راه یابد، شما مناسبات قدرت در آمریکا را میشناسید، آنها در قدرت بسیار خشن عمل میکنند و رای مردم آمریکا تضمین شده نیست ." بیوگرافی : باراک حسین...
-
می خواهم فاحشه شوم !!!!
دوشنبه 15 مهر 1387 17:17
از زبان معلم دانش آموز: مسلما این موضوع انشاء برای هزارمین بار تکرار شده، فقط برای اینکه تغییری ایجاد بشود موضوع را این جوری پای تخته نوشتم "می خواهید در آینده چه کاره بشوید . الگوی شما چه کسی است ؟ " و برایشان توضیح دادم الگو یعنی اینکه چه کسی باعث شده شما تصمیم بگیرید و این شغل را انتخاب کنید؟ انشاء ها هم...
-
نیایش ....
دوشنبه 15 مهر 1387 13:46
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نیایش از دکتر علی شریعتی خدایا آتش مقدس "شک" را آنچنان در من بیفروز تا همه ی "یقین"هایی را که در من نقش کرده اند،بسوزند . وآنگاه از پس توده ی این خاکستر، لبخند مهراوه برلب های صبح یقینی، شسته از غبار،طلوع کند . خدایا به هرکه دوست می داری بیاموز...
-
جالب و خواندنی ...
پنجشنبه 28 شهریور 1387 16:33
تفاوتهای مرد و زن سبیل : بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد . اسامی مستعار: اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام...
-
نامه ی چاپلین به دخترش ...
پنجشنبه 28 شهریور 1387 16:00
من از تو بس دورم خیلی دور... اما چشمانم کور باد اگر یک لحظه تصویر تو را از چشم خانه ی من دور کنند؛تصویر تو آنجا روی میز هم هست ،تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست ، اما تو کجایی؟ آنجا در پاریس افسونگر بر روی صحنه ی پر شکوه شانزه لیزه می رقصی ؛ این را می دانم، و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدم هایت را می...
-
یادم باشد
پنجشنبه 28 شهریور 1387 15:47
یادم باشد حرفی نزنم که دلی بلرزد خطی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست یادم باشد جواب کینه را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک...
-
به کدامین گناه ؟!؟
جمعه 4 مرداد 1387 18:37
نه خیال فردا را خواهم؛ نه توبه ی امروز را و نه گناه دیروز را نه گذر لحظه؛ نه بازی های زمانه؛ هیچکدام مرا نشکست اما باز میگویند مجرمم چرا؟؟؟ راستی مسافر دستانم با چند دکمه ی پیراهنت عجین شد؟ پاهایم چند آرزویت را له کرد؟ چشمانم چند خوابت را آشفته کرد؟ راستی مسافر :وقتی زیر شلاق درد بودی چند باده به سلامتی من نوشیدی؟ چند...
-
قصه یک عشق ...
جمعه 4 مرداد 1387 18:14
دخترک خسته بود و دلتنگ،خسته از چی و دلتنک کی نمی دونست اما این احساس چند ماهی بود که همراهیش میکرد دلش می خواست فکر کنه و راه حلی برای مشکلاتش پیدا کنه اما متاسفانه اون عادت به فکر کردن نداشت و همیشه اول کارش و میکرد و بعد فکر میکرد که اون کاری که انجام داده درسته یا نه؟بیشتر وقتا بخاطر همین اخلاقش مجبور شده عذر خواهی...
-
آیا می توانید عاشق شوید؟ ( عشق )
پنجشنبه 30 خرداد 1387 19:55
عاشق شدن نوعی اعتماد کردن است، اعتماد به خوب بودن و دوست داشتـنی بودن خود و طرف مقابل." پس عاشق شدن شما به این بستگی داره که چقدر اهل اعتماد کردن هستید. "همیشه چیزی برای اینکه عاشق آن شویم وجود دارد. وقتی عاشق می شوید حس می کنید ستاره ای دارید که هرگز غروب نمی کند و آن ستاره در چشمان شما سوسو می زند. نباید بگوئید من...
-
آینه دل ...
سهشنبه 28 خرداد 1387 16:58
ارزش من به موجود بودن و وجود داشتنم نیست هنگامی ارزش پیدا می کنم که حرکت کنم.و هر حرکتی نیز با ارزش نیست در بسیاری از وقتها بی حرکتی بسیار ارزشمند تر است . من در زمانی بی انتها و بی آغاز زندگی می کنم من هیچ آگاهی نسبت به مراحل بعدی زندگی ندارم و نمی خواهم هم که داشته باشم . زمان یک اصل قراردادی و بی معنیست به هر صورت...
-
کوچه
پنجشنبه 23 خرداد 1387 19:15
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! در نهانخانة جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو...
-
من و دنیای خاطراتم !
شنبه 18 خرداد 1387 15:41
اَگه بی وفـا بشی ،رفیق نیمه راه بشی ،با کـَسی آشنا بشی ،میمیرم اَگه منو جا بذاری ،رو دلم پا بذاری ،بری تـَکو تنها بذاری ،میمیرم تو منو خار نکـُن ،منو بیمار نکـُن ،عاشق دیوونهَ تو اینهمه آزار نکـُن گِله بسیار نکـُن ،شَبَمو تار نکـُن ،جملهء می خوام بـِرَم رودیگه تکرار نکـُن اَگه بی وفا بشی ،رفیق نیمه راه بشی ،با کـَسی...
-
تنهایی و من ...
پنجشنبه 2 خرداد 1387 19:56
مرا اینگونه باور کن .. کمی تنها .. کمی بی کس ... کمی از یادها رفته .. خدا هم ترک ما کرده . خدا دیگر کجا رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟
-
گزیده ای از کتاب دل نیلوفر
شنبه 7 اردیبهشت 1387 14:14
شمعی بودم که گرمای نگاهت به ان روشنی بخشید .نورش مشعلی بود که راه ارزوها را به من می نمیاند . قطره هایش جاده های ارزوهایم را هموار می ساخت اما .. دریافتم دلت به گرمای شمع دیگری گرم است . پس هم چنان سوختم و سوزش قطره هایش بر دلم یادر اور اولین گرمای نگاهی است که شمعی خاموش را روشن ساخت . چه می شد اگر می امدی و قطره های...
-
شیشه آرزوها
شنبه 7 اردیبهشت 1387 14:04
روزی جوانی نزد استاد معنوی خود رفت و از او پرسید : ای استاد من از تو سوالی دارم . استاد گفت : سوالت چیست؟ جوان گفت : من خواسته های زیادی در زندگی دارم و برای به دست آوردن آن ها خیلی تلاش کرده ام ولی تا کنون به هیچ یک از هدف ها و آرزوهایم دست نیافته ام و همین امر باعث شده است که به افسردگی و ناراحتی دچار شوم و احساس...
-
سال ۱۳۸۷ سال موش
یکشنبه 26 اسفند 1386 18:10
باید صرفه جویی کرد زیرا سالهای بی برکتی در پیش است.سالی مناسب برای تنبل ها و اهل قرض . امسال سال خوبی برای سرمایه گذاریست اما در هر حال باید جانب احتیاط را رعایت کرد که بعدا مجبور به وام گرفتن نشویم.از نظر سیاسی بدلیل تعداد زیاد اعتراض کنندگان سال جالبی است . همچنین امسال برای ادیبان و نویسندگان سال بسیار خوبی است بچه...
-
و پایان خوشبختی من ...
جمعه 10 اسفند 1386 13:00
سلام درود خدمت تمام دوستان عزیز و بازدیدکنندگان سایت اسکان. فقط چند ساعت تا رفتن من به تهران و معرفی برای ادامه خدمت مقدس آشخوری باقی مانده و در این لحظات آخر ، سعی دارم چند خط به عنوان یادگار برای همیشه در این جا باقی بگذارم. امروز جمعه 10/12/86 ، یا به عبارتی آخرین روز تفریح و خوشگذرانی در شهرمان (ساری) به اتفاق...
-
ولنتاین مبارک !
پنجشنبه 25 بهمن 1386 22:49
روز ولنتاین مصادف با 25 بهمن ماه ( 14 فوریه ) است که روز عشق و محبت نامیده شده و در این روز دخترها و پسرها به همدیگر هدیه میدهند تا عشق و علاقه خود را به یکدیگر به نحوی ابراز کنند… هدایای این روز معمولا ابنباتهای فانتزی، کارتهای نقاشی شده، عروسکهایی به شکل قلب و خرسهای کوچک و این قبیل کادوهاست… این هدایا فقط بین...
-
سربازی
جمعه 19 بهمن 1386 13:02
به سربازی روم با کوله پوشتی به دستم داده اند یک نان خشکی به سربازی روم بارم تفنگ است اضافه برتفنگ بیل و کلنگ است به خط کردن تراشیدم سرم را لباس ارتشی کردن تنم را لباس ارتشی رنگ زمین است سزای هر جوان آخر همین است نگو دژخیمان بگو گرگ بیابان نگو زندان بگو زندان ماران درختان کرمان دانه کرده غم مادر مرا دیوانه کرده.
-
وقتی بزرگ می شوی …
سهشنبه 22 آبان 1386 11:53
وقتی بزرگ می شوی دیگر خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خوانند دست تکان دهی . خجالت می کشی دلت شور بزند برای جوجه قمری هایی که مادرشان بر نگشته، فکر می کنی آبرویت می رود. اگر یک روز مردم ـ همان هایی که خیلی بزرگ شده اند ـ دل شوره های قلبت را ببینند و به تو بخندند وقتی بزرگ می شوی...