هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هــــوایی


عاقبت با یک غــــــزل، او را هــــوایی میکنم

بعدِ عـــاشق کردنش، خود را فــــدایی میکنم

 

گفته اند او عاشقِ شعر است و شاعر پیشگی

با همـــــین ترفــــنــــد، از او دلربــــــایی میکنم

 

من که "شاعــــــر" نیستم، اما به عشقِ او چنین

در میــــــانِ دوستان، "شـــاعر نمـــایی" میکنم !!

 

قلب او سنگیـــست، من میکوبمش با شعــر ناب

کــــعبه ای می ســـــازم از آن و خــــدایی میکنم

 

او طــلســـمم کرده با آن چشــــم های مشکی اش

شــــعـــر میخوانم، نگــــاهش را گــدایی میکنم

 

من به اعــجاز "غـــــزل" بر قـــلب انسان واقــفم

آخــــرش هم با "غــــــزل" او را هــــوایی میکنم

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ainaz یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 10:42

فوق العادست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد