هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

نیایش ....



نیایش از دکتر علی شریعتی

 

 

 

خدایا
آتش مقدس "شک" را
آنچنان در من بیفروز
تا همه ی "یقین"هایی را که در من نقش کرده اند،بسوزند.
وآنگاه از پس توده ی این خاکستر،
لبخند مهراوه برلب های صبح یقینی،
شسته از غبار،طلوع کند.

خدایا
به هرکه دوست می داری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است ،
وبه هرکه بیشتر دوست می داری ،بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر!

خدایا
به من زیستنی عطا کن،
که در لحظه ی مرگ،
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذاشته است،
حسرت نخورم.
ومردنی عطاکن،
که بر بیهودگی اش،سوگوار نباشم.
بگذار تا آنان را من،خود انتخاب کنم،
اما آنچنان که تو دوست داری.
"
چگونه زیستن"را تو به من بیاموز،
"
چگونه مردن" را خود خواهم آموخت

 

خدایا:

مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .

که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .

که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .

خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .

مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .

« دکتر علی شریعتی »

 

 

 

 

 

 

« ...... اینک من همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستی ام و همه اندوخته ام و میراثم را با این وصیت شرعی یک جا به دست شما می سپارم با آنها هر کاری که می خواهی بکن.....

ودیعه ام را به دست کسی می سپارم که از خودم شایسته تر است........

ملت ما مسخ می شود و غدیر ما می خشکد و برج های بلند افتخار در هجوم این غوغا و غارت بی دفاع مانده است.

بغض هزارها درد مجال سخنم نمی دهد و سرپرستی و تربیت همه این عزیزتر از کودکانم را به تو می سپارم و تو را به خدا و ........ خود در انتظار هر چه خدا بخواهد. »

 « بخشی از واپسین سخنان دکتر شریعتی به استاد محمد رضا حکیمی  »

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد