هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

هشت بهشت

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد

زخمــــــــهای بی نظیر وجود من ....



مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم


اما تـــــــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،


عمیـــــق تــــرینشان ،


عــــزیــــــــز تـــرینشان !

 

بعــد از تـــــــو آدم ها


تنها خــــراش های کوچکی بودند بــر پوستـــــم


که هیچ کـــــــدامشان


به پای تـــــــــــو نــــــرسیــدند


به قلبــــــم نـــــــرسیدند . . . !

 

نظرات 1 + ارسال نظر
maryam دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 14:42

مثل مریم
نه اینکه من خود را مثل او بدانم.نه اینکه شعرهایش را به نام خودم بنویسم.نه اینکه مثل او حرف بزنم و شعر بگویم.نه اینکه خواسته باشم از او تقلید کنم . نه ......
تنها می خواهم مثل او عشق را به توان برسانم از بی وفایی ها جذر بگیرم انرژی پتانسیل خفته در بغض های ترک خورده را جنبشی دهم نه اینکه بگریانم فقط بخندانم . می خواهم مثل او از سفر بگریزم . دوستی را قسمت کنم . محبت را هدیه دهم . بذر مهر و وفا را در دلها بیفشانم و نهال کینه را ریشه کن کنم.تنها می خواهم با آنها که آسمان در چشم هایشان تخم می گذارد و دریا در دستانشان لانه می سازد و گل با دیدنشان گریبان چاک می کند یار و همراه باشم . اگر لایقم بدانند و مرا برگزینند .
نه ......
اشتباه نکنید ...............
نمی خواهم مثل او باشم که از تکرار بیزارم .. تنها می خواهم در مثل هیچکس بودن مثل او باشم که همه باید در مثل هیچکس بودن مثل او باشیم ................
مثل مریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد